۱۳۹۴ بهمن ۱۸, یکشنبه

ایران - ۱۹بهمن عاشورای مجاهدین - مسعود رجوی: "موسی" محور و لنگر تشکیلاتی مجاهدین

مسعود رجوی و موسی خیابانی
مسعود رجوی و موسی خیابانی انتخابات ۵۸ در تبریز
برادر مسعود به مناسبت انتخابات مجلس شورای ملی در سال ۵۸ به تبریز رفته بودند و کاندیدای مجاهدین از تبریز برادر مجاهد موسی خیابانی بود. برادر مسعود رجوی موسی را چنین تعریف کردند: موسی لنگر استوار کشتی در  مسیر پرتوفان......... به راستی موسی «شیرآهن کوهمردی» بود سرسخت و استوار و سازش‌ناپذیر که حقا در یکی از سیاهترین ادوار تاریخ ایران، غیرت و غرور و بی‌باکی و عزم جزم یک خلق رزمنده و قهرمان را در خود منعکس می کرد. با اعتماد بنفس و با آن چنان شخصیت مستحکمی که در بحرانی‌ترین شرایط باز هم صبور و آرام و مطمئن، کنترل خود و امور تحت فرماندهی‌اش را حفظ می نمود. از آن گونه مردان که در ظاهر هیچ نمود و داعیه‌ای ندارند اما به هنگام سختی و محنت و در ساعت رزم‌آوری آن چنان می درخشند که گوئیا لنگر استوار کشتی در مسیر پر توفانند. 
مردانی با یک دریا از پاکترین و بی‌آلایش‌ترین و معصومانه‌ترین عواطف شفاف و زلال انسانی که هر ظلمت و تیرگی را در امواج نگاه نجیب خود شستشو داده و محو می کنند، و یا در اعماق جنگل بردباری و حلم خود، مخفی می نمایند. به سادگی آری و نه نمی گویند و هرگز پرچانگی نمی کنند، گاه حتی باید با تأکید و اصرار آنها را به سخن گفتن و ابراز نظر واداشت، اما آری و نه ی آنها را باید بسیار جدی گرفت و بر روی آن، تا پایان یک مسیر حساب باز کرد.
 آری به همین دلیل هم بود که موسی خود انتخاب کرده بود که در ایران بماند ولی جان مسعود را حفظ کند. تشکیلات مجاهدین در ایران به موسی سپرده شده بود. 


۱۹ بهمن عاشورای مجاهدین - "اشرف" از زبان مسعود رجوی


اشرف رجوی عاشورای مجاهدین
اشرف رجوی - مفهومی نایاب در فرهنگ شاه و شیخ

اشرف رجوی (ربیعی) نامی که متأسفانه در قید حیات مبارزاتی اش زیاد بر سر زبانها نبود. حتی بعد از شهادتش هم آنچه باید از او می گفتم و میکردیم، متأسفانه انجام ندادیم. و اینهم بدلیل نداشتن اندیشه ضداستثماری مان بود تا اینکه انقلاب درونی مجاهدین شد. و به مرور زمان که دستگاه اندیشه ای برادر مسعود را فهم کردیم توانستیم به ارزشهای والای انسانی زن انقلابی "اشرف رجوی" پی ببریم. که در سالهای سیاه شاه و شیخ چه تضادهایی را حل کرده بود و چقدر جلوتر از زمان حرکت میکرد. بهتر است گویاترین و تعریف را از زبان خود برادر مسعود بشنویم.

زنی که مرادف مفهومش در هیچ کجای فرهنگ ننگ‌آلود شاه و خمینی یافت نمی شود. زنی که از آغاز همه دشتها و بیابانها و جنگلهای انقلاب را در نوردیده و به راستی به درک محضر محروم‌ترین توده‌های مردم در روستاها و شهرها و شهرکهای مختلف نائل آمده بود. زنی که لحظه به لحظه با انتخاب آگاهانه و آزاد خود به هویت انقلابی و توحیدیش نقش داده و در تمامی قامت، از تیغ برنده رنجهای شکنجه و شلاق، زخمها داشت. از آن گونه زنان که از آنچه اصطلاحا آثار بازدارنده نابرابریهای تاریخی نسبت به مردان نامیده می شود،اثری با خود نداشت و چه در دوران دانشگاه و چه دوران سازمان یا زندان و چه بعد از آن، آنقدر اندیشیده و خوانده و برخورد کرده و محتوای واقعی کسب کرده بود که دیگر هیچ چیز نمی توانست در او کمترین تزلزلی ایجاد کند. با جامعیتی در خور ستایش که مهارتهای مبارزاتی و فنی و حرفه،یی و نظامی ویژه‌یی به او می داد.......... این سیمای اشرف زنان و خواهران و مادران مجاهد ما است که گسسته از قید و بندها و فرهنگ دورانهای استثماری، وجود تاریخی جدیدی را که زن انقلابی موحد و مجاهد باشد، عرض می کند. زنان مجاهد در همین راستا سر قدوم فاطمه زهرا و مریم عذرا می سایند.............